بالاخره موفق شدم امروز برم دندون پزشکی ... راستش من خیلی میترسم ...
وقتی که اون دستگاهو روشن میکنه و صدای ترسناکش توی گوش آدم میپیچه. من همش استرس میافته به جونم! اینو گفتم که دقیقا حس کنید چی میگم !
وقتی رسیدم دفترچمو دادم و منتظر شدم صدام بزنه ...
البته اینو بگم که هیچ دندون دردی نداشتم و فقط واسه معاینه رفته بودم تا اینکه نوبتم شد و رفتم داخل
تا دید گفت باید عکس بگیری اینجوری خیلی چیزی مشخص نیست ...
عکسو گرفتم و اومدم !
گفت امروز نمیتونم دندوناتو درس کنم و برو نوبت بزن که یه روز دیگه بیای ؟ !
منم که کلی برنامه ریزی کرده بودم که امروز دندونامو درست میکنم و دیگه حوصله نداشتم که برم و یه روز دیگه بیام ...
یه چیزی ذهنمو مشغول کرده بود اینکه من هیچ دردی واسه دندونام حس نمیکنم ولی دکتر گفت که 4 تا از دندونات نیاز به ترمیم داره ولی نه دردی رو حس میکردم و نه ظاهر دندونام چیزی رو نشون میداد ...
به نظرم دندونام میخواستن اینو به من بگن که هر کسی میتونه ظاهرشو اونجوری که نیس نشون بده و این خیلی بده !
چقدر تا حالا حرفی که زدیم از عمق وجودمون بوده؟ یعنی واقعا دلمون میخواست اون حرف رو به فلان شخص بزنیم؟ !
چقدر تا حالا مدل رفتار کردنمون خود واقعی مون بوده؟ !
چقدر تا حالا احساس واقعی مون رو مخفی کردیم؟ !
چرا سعی نمیکنیم خودمون باشیم راحت و ساده و بی ریا ...
بنظر من سادگی و صداقت بهترین و اصلی ترین ویژگی توی روابط ماست با اطرافیانمون .
بیایم خودمون باشیم ... دیگه ادای کسی یا چیزی که نیستیم رو درنیاریم !
خودت باش ... اینجوری همه بهت اعتماد میکنن ...
والسلام
.
به وقت #14 بهمن